#یاهیشکی_یاتو_پارت_131
پرهام- سمیرا چقدر گریه میکنی؟ خب بچه دار نمیشیم.
سمیرا- یعنی چی که بچه دار نمیشیم؟ مگه میشه؟؟
پرهام- چرا نشه؟
سمیرا- توهمینجوریش هم منو دوست نداری چه برسه به اینکه نتونیم بچه دار بشیم.
پرهام- این چه حرفیه سمیرا؟؟؟
سمیرا به حالته دو از کنارم رفت ومنم دنبالش دویدم ولی سواره ماشین شد و گازش رو گرفت و رفت. منم رفتم سوار ماشینم شدم بهش زنگ زدم ولی خاموش بود. با حالی خراب رفتم خونه و مامان با دیدنم گفت: پرهام پس شیرینیت کو؟؟؟؟ چی شده؟ این چه قیافه ایه؟
روی مبل نشستم و همه چیز رو واسه مامان تعریف کردم و مامان هم زد زیر گریه.
مامان- الهی فدات بشم چرا باید توهمیشه بد بیاری؟
پرهام- حالا فعلا به کسی چیزی نگید. سمیرا خیلی ناراحت بود بهتره بریم خونشون.
مامان- الان حاضر میشم.
توی ماشین.
مامان- پرهام تو میخوای چیکار کنی؟
پرهام- نمیدونم
مامان- این ازدواج به صلاح نیست
romangram.com | @romangram_com