#یاهیشکی_یاتو_پارت_12


به تهه کلاس نگاه کردم. دوتا صندلی خالی بود رفتم روی یکیش نشستمو برگه ای در آوردم تا نت بردارم که در کلاس زده شد.ااا این دختره اینجا چیکار میکنه؟

-سلام استاد. ببخشید میتونم بیام تو؟

استاد- ای بابا. امروز روزه دیر رسیدنه؟ شما هم مثله آقای پارسافر توی ترافیک مونده بودید؟

-نه استاد من توی راه تصادف کردم

استاد- خدایی نکرده چیزیتون که نشده؟

-نه خداروشکر سالمم میتونم بیامتو؟

استاد- بفرمایید. شما روقبلا ندیده بودم.

-من تازه انتقالی گرفتم. دانشجوی جدیدم.

استاد- خوش اومدید. خانومه؟؟

گیسو- گیسونوابی هستم.

استاد- بفرمایید خانومه نوابی.

گیسو- ممنون استاد. مثله من نگاهی به به تهه کلاس کرد وبا دیدنه من اخماش رفت توی هم. وقتی داشت به طرفم می اومد با دقت بیشتری نگاهش کردم. قد نسبتا بلندی داشت واندامش هم از زیره اون مانتوی گشاد بد بنظر نمیاومد. پوسته سفیدی داشت با چشمای درشت عسلی روشن وابروهایی که کمی تمیز شده بودن وآرایشه خیلی کمی داشت وموهای قهوه ای روشنشوبه سمته چپه صورتش حالت داده بود که زیباترش کرده بود.درکل خوشگل بود. دماغه ظریف وکوچیکی داشت با لبهاب قلوه ای ودندونهایی سفید ومرتب. خب دندون پزشک ها وقتی یکی رومیبینن اول به دندوناش خیره میشن.اینو وقتی که داشتیم توی راهرو باهم جرو بحث میکردیم دیدم. وقتی دید بهش خیره ام چشمشوازم گرفت وبا اخم واکراه روی صندلی کنارم نشست واسه اینکه کرم بریزم یواش بهش گفتم:

پرهام- منظورت از تصادف، تصادف با من بود دیگه؟

گیسو- بله دقیقا

romangram.com | @romangram_com