#یاهیشکی_یاتو_پارت_11


پرهام- تونه و شما. شما که دیدی سرم تو گوشیه راهتومیکشیدی و از اونور میرفتی.

باغیظ نگاهی بهم کرد ودولا شد تا برگه هاشوازروی زمین جمع کنه. غرورم اجازه نداد که بهش کمک کنم

پرهام- خانوم محترم جای شما باشم حتما به یه چشم پزشک مراجعه میکنم.

-خیلی پررویی آقا پسر

پرهام – من یا شما؟

بلند شد وانگشت اشاره ش رو جلوی صورتم گرفت و گفت:

-ببین آقا پسر بهتره راهتوبکشی وبری. من اصلا حوصله ی بحث با تو یکی روندارم به اندازه ی کافی دیرم شده

پرهام – ببین دخترخانوم منم به اندازه ی کافی دیرم شده. پس خداحافظ امیدوارم دیگه نبینمت

منتظر نشدم تا جوابی بشنوم وبه سمت کلاس دویدم.آروم به در زدم ووارد شدم. کلاس تشکیل شده بود واستاد داشت درس میداد.

پرهام- سلام

استاد- سلام آقای پارسافر. از شما بعیده.نزدیکه یه ربعه که کلاس تشکیل شده.

پرهام- شرمندم استاد. ترافیک بود دیر رسیدم. اجازه هست بیام تو؟

استاد- بفرمایید. سعی کنید از این به بعد تکرار نشه.

پرهام – ممنون استاد

romangram.com | @romangram_com