#ویروس_مجهول_پارت_94

-ايست!

از سرعتم كم كردم و نفس زنان جلوش ايستادم:

-سلام آقای مک مارتين...

بهم چشم غره ی بدی رفت و پرسید:

-چرا به دستور ايست نگهبان اول عمل نكردين؟!

ملتمسانه بهش چشم دوختم و با قیافه ی مظلومی گفتم:

-خواهش می كنم دركم كنين! داخل آزمايشگاه داره اتفاقای وحشتناكی میافته!

قيافش هم چنان سر سخت بود و به حرفم گوش نکرد و گفت:

-حتی اگه كل ساختمون سازمان در خطر انفجارم باشه، بازم حق ندارين اون جا برين.

سريع از برگ برندم استفاده كردم:

-حتی اگه جون كل مردم دنيا در خطر باشه؟!


romangram.com | @romangram_com