#ویروس_مجهول_پارت_87
***
از ماشينش پياده شدم و گفتم:
-شب خوبی بود، ممنونم.
خم شد و از پشت فرمون نگاهم كرد و خبیثانه پرسید:
-به يه قهوه داخل خونت دعوتم نمیكنی؟
چشمام رو با حرص بستم و جوش آوردم:
-دنيل، خيلی پررویی!
قهقهه زد و دوباره به صندلی ماشینش تکیه کرد و گفت:
-ايرانی اُمُل.
-امل خودتی! برو تا نیومدم با غلطک از روی خودت و ماشينت رد نشدم!
میخواست جوابم رو بده که همون لحظه صدای غرش موتور يه ماشین دیگه به گوشمون رسید و هم زمان به عقب نگاه كرديم. ماشین آلن رو دیدم که ميشل از ماشينش پیاده شد و شروع كرد با آلن حرف زدن. چند ثانيه بعد آلن هم پياده شده بود و با هم دیگه داخل خونه ی ميشل رفتن. دنيل که پررو بود، با دیدن این صحنه پررو تر هم شد:
romangram.com | @romangram_com