#ویروس_مجهول_پارت_71

-عذاب وجدان دارم. ما که كاشف اون ويروس نيستيم. حتی نمی‌دونيم از كجا اومده؟! هنوزم كه هيچ جوابی از آزمايشگاه اف. بی. آی نرسيده.

بعد نمونه رو كنار گذاشتم و نگاهش كردم:

-دنیل، قبول کن که ما شايسته ی جشن گرفتن نيستيم.

ليوان رو دستم داد و گفت:

-اَي بابا تو هم كه فقط بلدی آيه ی ياس بخونی! پس اون مريم پر شور و حال گذشته كجا رفته؟

چشمام رو با بی‌حالی تو حدقه چرخوندم و جواب دادم:

-اونی كه هميشه مثل بمب انرژيه،‌ ميشل بود نه من! من هميشه از افسردگی مزمن رنج می‌بردم.

-اين جوری نمیشه. يه كاری می‌كنم كه از اين افسردگی بيرون بيای. امشب بهت نشون میدم.

چشمام با تعجب گرد شدن كه به بازوم مشت زد و اخم كرد:

-نه منحرف، منظورم از اون ماجراها نبود!

با خجالت لبخند دستپاچه ای زدم و گفتم:


romangram.com | @romangram_com