#ویروس_مجهول_پارت_61

سرم رو روی دسته ی مبل گذاشتم و به نوبل فكر كردم. نوبل، گرفتن نوبل پزشكی! فکر کردن بهش حس شیرینی و جذابی داشت، ولی يه چيزی شرورانه از اعماق ذهنم بهم گوشزد كرد:

"ولی تو بايد هر لحظه منتظر باشی تا يكی بياد و داد بزنه که اون ويروس رو خودش ساخته و جايزه رو از تو پس بگيرن!"

چشمام رو بستم، دندونام رو به هم محکم فشار دادم و تو ذهنم به اون فکر جواب محکمی دادم:

-خفه شو احمق! اون ويروس ساختگی نيست، کشف خودمونه و فقط واسه ی ماست.

***

-خانوم مورفی، لطفا در مورد اين كشف بيشتر توضيح بديد.

صدای فلاش دوربين ها يه لحظه هم از كار نمی‌افتاد. از نور زیادی که داشتن، چشمم داشت از درد می‌ترکید، ولی به اجبار به خبرنگار نگاه كردم و جواب دادم:

-متاسفانه بيشتر از اين اجازه ندارم كه توضيح بدم. پروفسور رونالد اكستروم چنين اجازه ای رو به ما ندادن.

یه نفر دیگه پرسید:

-می‌شه بگيد احتمال خوب شدن افراد مبتلا به ايدز چند درصده؟

دنیل که کنار من نشسته بود، خنديد و به جای من جواب داد:


romangram.com | @romangram_com