#ویروس_مجهول_پارت_41

-باز به روت خنديدم پررو شديا! چه خبرا؟ باز كر.مات شورش كردن زنگ زدی ايران؟!

چشمام رو بستم و با افسوس سر تكون دادم و گفتم:

-تو يه بی ادب به تمام عياری ميلاد! گوشی رو به مامان پس بده، تو لياقت حرف زدن با من رو نداری.

-اَه اَه اَه، (ادام رو دراورد) تو لياقت حرف زدن با من رو نداری! جمع كن بينيم جوجه دانشمند! هر چند تو دانشمند نیستی، نخاله ای! من موندم چطوری به تو می گن نخبه!

مثل این که وراجیاش تمومی نداشت. از خشم دندون قروچه كردم:

-پس می دی يا نه؟!

ولی میلاد وقتی با کسی شوخیش می گرفت، بیخیالش نمی شد. دوباره حاضر جوابی کرد:

-الان مثلا تهدیدم کردی؟ هاها، عددی نيستی كه کسی رو تهديد كنی بانو! مثلا دستت به من می رسه كه اين جوری میگی؟

لعنتی. با پام يه سنگ ريزه رو شوت كردم:

-باشه بابا تو بردی، حالا پس بده.

-خبرت رو بگو تا بهش بگم.


romangram.com | @romangram_com