#ویروس_مجهول_پارت_33
-ويروس چی؟ ويروسا؟!
مكثی كرد و به گردنش دست كشيد. با یه لحن سردرگم و صدای کمی گفت:
-نكته ی مهم ماجرا همين جاست.
روی صفحه کلید مقابلش خم شد، شروع كرد به تايپ كردن و منتظر ماند. هر دو نفرمون، چشم به مانيتور مقابلش دوخته بوديم و میشد گفت با عذاب انتظار میكشيديم. از شوق دیدن چیزی که آلن میخواست نشونم بده، پوستم مور مور میشد. چشم بستم و وقتی چشمام رو باز کردم عكس گرفته شده با ميكروسكوپ الكترونی روی صفحه پديدار شده بود. با دیدن تصویر، يكه خوردم و شوکه شدم. انقدر به شدت كه فنجون از حصار دستم رها شد و روی زمین افتاد. صدای شکستنش تو گوشم پیچید، ولی توجه من اصلا به فنجون نبود. فنجون که اهمیتی نداشت! دهن باز کردم و با صدای ناله مانندی گفتم:
-وای خدای من، اولين باره که دارم چنين چيزی میبينم!
آلن آهی از سر هیجان كشيد و با لبخند گفت:
-منم همين رو میگم. تو دومین نفری هستی که بعد از من، این تصویر رو میبینی.
ويروسای ايدز، دور تا دور ويروسای عجيب و بزرگ تازه کشف شده حلقه زده بودن، اونم با یه ترتیب منظم. شكل كروی مانند ویروسا از بين رفته بود، انگار که حفره حفره شده باشن و به وضوح میتونستم آر.اِن.آی نابود شده ی داخلشون رو ببينم. انگار داشتن به مرور، از هم گسسته میشدن و تا حدودی مطمئن شده بودم كه ويروسای ایدز، از بين رفتن و دیگه نمیتونن به یه سلول دیگه حمله ور بشن. دست لرزونم رو روی شونه ی آلن گذاشتم و به سختی حرف زدم:
-اين چه توضيحی میتونه داشته باشه؟
دستاش رو به علامت ندونستن بالا انداخت، بعد سرش رو به طرف من چرخوند و گفت:
-اعتراف می كنم كه واقعا نمیدونم و هیچ حدسی هم ندارم. اين اتفاق غیر طبیعیه، من هيچ ويروسی رو نمی شناسم كه يه مدل ويروس ديگه رو به اين طرز شكل نابود كنه. البته، حتی میشه گفت این ویروسا ممكنه نابود نشده باشن.
romangram.com | @romangram_com