#ویروس_مجهول_پارت_25

موش هنوز تو دستای دنیل مونده بود که میشل با سرنگش جلو رفت و به جون موش بیچاره افتاد. اولش چیزی نشد، ولی چند ثانیه نگذشته بود که یه دفعه موش به طرز عجيبی شروع کرد به جیر جیر کردن. سوزان تعجب كرده بود و من پرسیدم:

-اين چرا اين شكلی كرد؟ چه شکلی بهش تزریق کردی؟

شونه هاش رو به علامت ندونستن بالا انداخت. جالب تر اينجا بود كه موش شروع به پيچ و تاب خوردن کرد. زجر می‌كشيد، تقلا می‌كرد و می‌خواست خودش رو رها کنه. همه داشتیم متعجب به عکس العمل عجيبش نگاه می‌كرديم كه دنيل گفت:

-ميشل، به اين چی تزريق كردی؟

-از همون ويروس ناشناس.

-مطمئنی از همون بود؟!

تایید کرد که از همون بوده. ولی تمام حواس من، به موش بود كه متوجه شدم انگار می‌خواد دست دنی رو گاز بگيره. داد كشيدم:

-دنيل نه!

و با یه حرکت محكم به دستش زدم كه دستش، بی اختیار باز شد و موش از دستش روی زمين افتاد و با سرعت خیلی زیادی پا به فرارگذاشت. همه با عصبانیت بهم توپیدن:

-ماريا!

به صورت اخموی دنيل نگاه كردم و با معصوميت گفتم:


romangram.com | @romangram_com