#ویروس_مجهول_پارت_20
در سکوت به هم چشم دوختیم و فقط شونه بالا انداختيم. هيچ كس حتی يه بارم اون لوله ی عجيب با بخار تيره رنگش رو نديده بود. من آهسته جواب دادم:
-ما هر روز اینجا بودیم، ولی اين نمونه رو تا به حال به عمرمون نديديم. اصلا اين از كجا اومده؟!
بازم كسی جواب نداد. وز وز آهسته ی هواكش گوشه ی سالن، داشت به نظرم کلافه کننده میشد. سعی کردم بهش فکر نکنم. به خودم جرات دادم، آروم جلو رفتم و لوله رو با احیتاط از دست پروفسور گرفتم. حالا لوله تو دستام بود، یه لوله با محتویات سیاه رنگ. به طرز عجيبی من رو ياد يخ خشک می انداخت، اونم وقتی كه در حال ذوب شدن باشه و مرتب بخار كنه، ولی بخار سياه رنگ، نه سفید. نه می تونستم بگم حالت مایع داره، نه گاز، و نه جامد. تماشا کردن محتویاتش احساس خاصی به آدم میبخشید، انگار که داشتم یه دود محو رو که داخل لوله آزمایش گیر انداختم، تماشا می کنم. به پروفسور خیره شدم:
-يعنی اين لوله پر از ويروسه؟
دکتر اکستروم و موریسون با هم جواب دادن:
-بله.
گیج شدم، برام سوالی پیش اومد و پرسیدم:
-خب پس چطوری تونستين اين رو از داخل لوله بيرون بيارين؟ اين كه مثل يه ماده ی گاز ماننده! مثل یه بخار...
دکتر درپوش لوله رو با دقت برداشت كه صدای فریاد حیرت از همه بلند شد. ماده ی چرخان داخل لوله، از تكاپو و چرخش افتاد و از حالت گاز مانندش، به حالت مايع تبديل شد. سرم با انفجار سوالات مواجه شد، سوال پشت سوال، مسئله پشت مسئله. لوله تو دستام می لرزید، و قبل از اینکه روی زمین بریزمش دست دکتر دادمش و گفتم:
-اين طوری نمی شه فهمید! دکتر؟ من بايد يه چيزی رو كنترل كنم.
منتظر اجازه نشدم، با عجله از سالن بيرون رفتم و دوان دوان به سمت آزمايشگاه محرمانه ای كه انتهای همين آزمايشگاه وجود داشت رفتم. داشتم مقابل در میرسیدم که صدای پای کسی باعث شد از روی شونه به عقب نگاه کنم. دنيل رو دیدم که داشت به حالت دو دنبالم می اومد:
romangram.com | @romangram_com