#ویروس_مجهول_پارت_19
-بزرگنمایی فقط بيست و چهار هزار برابره. می دونم غیر ممکن به نظر می رسه، ولی حقیقت داره و باورش سخته.
تئودور که هنوز نمونه رو ندیده بود و خودش رو به اون راه میزد، دیگه نتونست طاقت بیاره. من رو كنار زد و شروع به ديد زدن نمونه کرد. سرش همچنان خم بود که متحیر گفت:
-اين شگفت انگیزه، چه ويروسای بزرگی!
سوزان زیر لب با خودش غر زد. حواسم به سمت دیگه ای جلب شد، دنيل داشت به جعبه ی شيشه ای موشای سفيد رنگ نگاه میکرد. بهشون اشاره زد و پرسید:
-دکتر، میشه بدونم که ويروسا رو از خون اين موشا گرفتين یا نه؟
دکتر موریسون با لبخند خوشحالی گفت:
-نه پسرم. به موشای آزمايشگاهی ربطی ندارن. چرا این سوال رو میپرسی؟
به وضوح دیدم که دنیل چشماش رو بست و نفس راحتی کشید. تا چشم باز کرد، به تئودور چشمکی زد و هر دو نفر لبخند زدن. پس این ویروسا، حاصل خرابكاری دنيل و تئودور نبودن. سوزان که متوجه شد شوهرش بیگناهه، با اشتياق پرسيد:
-پس از كجا پيداشون كردين؟
همه ساکت شدیم و به پروفسور اکستروم نگاه کردیم. آهسته قدم برداشت، سمت قفسه ها رفت و يه لوله ی آزمايش از داخل قفسه بيرون كشيد و نشونمون داد و گفت:
-اينجا بود که پیداش کردم. خب، میشه بگید که چه كسی اين لوله رو اينجا گذاشته؟
romangram.com | @romangram_com