#ویروس_مجهول_پارت_146
***
زن با دستش به طرفی اشاره کرد و با لحن خشکی گفت:
-از اين طرف لطفا.
راه افتادم و سعی كردم قدمام رو با قدماش هماهنگ كنم تا ازش جلو نزنم و پرسیدم:
-بعدش میتونم آقای استون بريكر رو ملاقات کنم؟
زن راهنما بدون این که نگاهم کنه، لبخند سردی زد:
-آقای رئيس همين جا داخل آزمايشگاه هستن.
احساس كردم تموم دل و جراتی که تو وجودم برای مقابله با استون جمع کرده بودم، در عرض چند صدم ثانيه ته كشيد! آروم زدم رو ترمز و ایستادم:
-رئيس كل اينجاس؟
-بله، چطور؟
-آخه... من متوجه نمی شم، علت خاصی داره؟
romangram.com | @romangram_com