#ویروس_مجهول_پارت_145

-چون تو ارشد گروهی.

-ولی پروفسور اكستروم اين پروژه رو به عهده گرفته، نه من!

تعجبم وقتی بيشتر شد كه پروفسور حرف آلن رو تایيد كرد:

-آلن درست می گه. كاشف ويروس تو معرفی شدی، نه من. اگه خودت بری اون جا، بيشتر به حرفت گوش می‌دن.

-يعنی همین الان برم؟!

پروفسور لبخند می زد:

-اوهوم. با اين ليموزين برو؛ ولی يادت باشه، سعی كن بدون ميكی برنگردی!

دستام رو مشت كردم و محکم گفتم:

-همين امروز ‌پسش می‌گيرم، قسم می‌خورم!

راننده در رو واسم باز كرد و من عقب ماشين نشستم، و بقیه از پشت شیشه برام دست تکون دادن.

من داشتم می‌رفتم پیشش، مرد چشم سياه وهم انگيز، استون بریکر.


romangram.com | @romangram_com