#ویروس_مجهول_پارت_140
دنيل تشر زد:
-پاشو ديگه، بجنب دختر!
با عجله ی زیاد و هول شده از جام بلند شدم و به زحمت تعادلم رو روی پاشنه های پنج سانتی كفشام حفظ كردم. لبخند مسخره ای گوشه ی لبم انداختم و خودم رو پشت تريبون رسوندم. صدای تشويق جمعيت داشت اعصابم رو بدجوری خط خطی میكرد. صدای دست زدن به مرور کمرنگ شد، سینه ای صاف کردم و گفتم:
-از خانم گلدن ممنونم. من ماريا مورفی، كاشف ويروس مورفيا يا مورفيانا هستم.
شروع كردم به توضيح دادن و هر چی كه تو اين يه ماه و خورده ای ديده بوديم و اتفاق افتاده بود رو مو به مو گفتم، ولی يه كلمه هم راجع به ماجرای خانم اندرس و تزریق ویروس به بدنش نگفتم. حضور خانم اندرس به عنوان یه داوطلب برای دریافت ویروس، به اصرار دكتر اكستروم محرمانه باقی مونده بود و من علتش رو نفهميدم و نپرسیدم. حین مکثی که داشتم، يكی از دانشمندا از ردیف وسط پرسيد:
-خانم مورفی، آیا شما اطمينان كامل دارين كه اين ويروس می تونه به عنوان ضد ويروس اچ. آی. وی عمل كنه؟!
با لبخند اطمینان بخشی جواب دادم:
-بله آقای كينگزلی، من و اعضای گروهم همگی مطمئن هستیم كه اين ويروس واقعا كار میكنه. موشای آزمایشگاهی ما يه ماه و يک الی دو هفتس كه سالمن و از هر موش ديگه ای كه به عمرمون ديديم، سالم تر بودن!
صدای همهمه ی جمعيت و صحبت کردنشون با هم اومد و يه نفر ديگه با اشتیاق پرسيد:
-می شه راجع به حيوونای مورد آزمايش قرار گرفته بيشتر توضيح بدين؟
-خب، اوم...
romangram.com | @romangram_com