#ویروس_مجهول_پارت_139

-حدود ده دقیقه پیش.

دنيل با دیدن کارشون یواشکی پشت سرم ادای بالا آوردن دراورد كه به فارسی گفتم:

-باز تو مسخره بازیت گل کرده؟

خنديد و با شکلک دراوردن گفت:

-باشه بابا خشن نشو.

-مثلا قراره به عنوان دانشمند نخبه ازت تجليل كنن، اون وقت تو این جا هی من رو حرص بده!

شرورانه خندید و به یه سمت دیگه اشاره کرد. متوجه شدم تئودور و سوزان هم رسیدن. با اونا هم دست داديم و همراه هم، رفتیم تا رديف اول سالن کنار هم بشینيم.

از لحظه ای که رو صندلی نشستم، قلبم شروع کرد به بالا بردن ضربانش و مثل قلب گنجشک تو سينم با شدت می‌تپید. دستام يخ زده بودن و معدم مثل ديگ سير و سركه می‌جوشيد. انقدر سرم گيج می‌رفت كه متوجه نشدم مجری برنامه روی سن رفته و مشغول حرف زدن شده. دنيل بهم سقلمه زد:‌

-آماده باش، نفر اولی كه بايد بره اون بالا تویی!

حالا ديگه داشتم از استرس سكته می‌كردم! مجری كه زن وراج و پر حرفی بود، لبخند خیلی عریض و دندون نمایی زد و با صدای رسایی گفت:

-حالا از پروفسور ماريا مورفي دعوت مي‌كنيم تا درباره ي ويروس جديدي كه كشف كردن، "ويروس مورفيا" توضيحاتي ارائه بدن...


romangram.com | @romangram_com