#ویروس_مجهول_پارت_136
-ماریا بحث رو عوض نکن، تو اون آزمايشگاه لعنتی شما چه خبره؟!
خیلی خونسرد جواب دادم:
-فقط يه مشت آزمايش احمقانه ی محرمانه!
جوابی برای گفتن نداشت. من هم آروم پشت چراغ قرمز ترمز گرفتم، ماشین متوقف شد و از فرصتی که به دست آوردم، برای یادآوری ماجرای ديشب استفاده کردم. براندن داشت بهم میگفت:
-مورد شما مشكوكه خانم.
با استرس پرسيدم:
-آخه چرا؟! اون ويروس که هيچ عوارضی نداره!
صدای براندن استون حتی از پشت تلفن هم پشتم رو میلرزوند:
-ما به اين ويروس اعتماد نداريم. بايد حداقل يه سال كامل روش مطالعه و بررسی انجام بشه دکتر مورفی...
...حالا هم من روز تعطيل با جسی، خواهر بزرگتر ميشل از خونه بيرون زده بودم و هيچ كدوم از اعضای گروه تحقيقاتم از مكالمه ی مسخره ی ديشبم خبر نداشتن. پوفی كشيدم و از داخل ماشين كروک جسی به آسمون نگاه انداختم و تو دلم گفتم:
-خدايا كمكمون كن، ما به خاطر اين تحقيق و کشف خيلی زحمت كشيديم.
romangram.com | @romangram_com