#ویروس_مجهول_پارت_13

تئودور رنگش پرید. کلا می‌دونستم اگه کاری کرده باشه، با اولین تهدید همه چی رو لو می ده. برای همین قبل از اینکه دنیل کاری انجام بده، تئو گفت:

-من به يكی از موش های آزمایشگاه، بدون اجازه يه سری چيزا تزريق كردم!

سوزان با عصبانیت تشر زد:

-تئودور!

دنيل که از قیافه اش معلوم بود داره نقشه ی زهر چشم گرفتن از تئودور رو می‌کشه، زیر لب به فارسی گفت:

-ای بدبخت ترسو، زنت دیگه شب خونه راهت نمیده.

وسط اون بازجویی برای فهمیدن کار خطاشون، نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و به خنديدن افتادم.

بقيه داشتن زیر چشمی به ما نگاه می‌کردن، معلوم بود براشون سوال شده که دنیل چی گفته. بی‌توجه به حرفش، به بقیه اشاره زدم و گفتم:

-بلند شيد تا بريم و ببينيم اين دو تا دیوانه، چه دسته گلی به آب دادن.

دنيل اخمی كرد و غر زد:

-حرفت رو پس بگیر.


romangram.com | @romangram_com