#ویروس_مجهول_پارت_129

-با منه، جمله ی عجيب و تازه ای نيست! ماريا هميشه به خون من تشنه‌اس...

-بسه ديگه،‌ قطع كن برو و از تئودور سوال بپرس.

خداحافظی كرد و تماس قطع شد. تلفن رو که روی میز گذاشتم، دیدم که ميشل هنوزم شوكه شده بود. از من پرسید:

-اين كه دنيل می‌گفت، همون زن و مرده، كجا نشسته بودن؟ چی كار می‌كردن؟

-شماها حواستون به اون سمت نبود. زنه خيلی نگران نشون می‌داد، مرده هم خيلی ريلكس و سر خوش بود. ولی اونجا كه نشسته بود، صورتش رو نمی‌ديديم. الان فهميدم كه مرده، همين براندن استون بريكر بوده. ما حتما تحت نظريم ميشل! اف. بی. آی تموم حركاتمون رو زير نظر گرفته. همين بازرسه می‌دونست كه من كاشف ويروس نيستم!

چشماش كاملا گرد شدن:

-واقعا؟ آخه از كجا؟

-نمی‌دونم، ولی وقتی بهش گفتم من كاشفشم، تعجب كرد.

ماتم گرفت و روی مبل كز كرد:

-پس يعنی تموم تلفنام شنود می‌شن؟

-آره. تازه ما همين الان هم اشتباه بزرگی مرتكب شديم كه به دنيل زنگ زديم.


romangram.com | @romangram_com