#ویلای_وحشت_پارت_65
پرده ها پاره شده بود مثل اینکه یک نفر ناخن های بلندش رو توش فرو کرده باشه و اونو کشیده باشه. رد ناخن های تیز روی ملاحفه تخت هم قابل دیدن بود. جعبه ی چوبی به کناری افتاده بود و وسایل داخلش روی زمین پخش شده بود. خرس پارچه ای هم شکمش دریده شده بود و پنبه هاش بیرون ریخته بود.
ویدا به قدری شکه شده بود که نمی تونست هیچ عکس العملی نشون بده. به طرف جعبه چوبی رفتم و وسایلی را که روی زمین ریخته بود به داخلش برگرداندم. حین کار متوجه شدم یکی از وسایل کمه. با چشمانی گرد شده نگاهم رو به اطراف چرخوندم. زیر تخت و روی میز رو گشتم. حتی چند بار دیگه هم بین وسایل داخل جعبه رو گشتم اما اثری ازش نبود.
ویدا که کمی آروم تر شده بود با احتیاط بهم نزدیک شد و گفت:« چیزی شده؟»
اخمام تو هم رفت:« یکی از وسایلی که توجعبه بود گم شده.»
- چی؟
کمی مکث کردم و ادامه دادم:« گردنبندی که مال اون دختر بود الان نیست.»
- کدوم دختر؟
- همونی که عکسش رو بهتون نشون دادم.
ویدا نگاه دقیقی بهم انداخت و گفت:« چرا اینجا اینطوری شده؟»
سرم رو تکون دادم:« نمی دونم. همه جا رد ناخن افتاده... یکی با ناخن های تیز ملاحفه ی روی تخت و پرده ها رو پاره کرده. نگاه حتی رد ناخن روی دیوار هم دیده میشه.»
وقتی نگاه گذرای ویدا رو روی ناخن هام دیدم اخمم غلیظ تر شد. از جا بلند شدم و تهدید آمیز گفتم:« تو که نمی خوای بگی کار من بوده؟»
چند قدم ازم فاصله گرفت:« خب... اگه بخوای درست به قضیه نگاه کنی تنها کسی که بالا بود تو بودی.»
پوزخندی زدم:« من موندم تو چرا با این هوش سرشارت کارآگاه نشدی؟ خوت هم می دونی که کار من نیست... چرا باید مثل گربه ها به وسایل اتاقت پنجول بکشم.»
ویدا جوابی نداد اما ذهن من به سرعت به کار افتاد.
- آره درسته گربه ها... از کجا معلوم کار گربه تو نبوده؟
اخمای ویدا تو هم رفت:« بهت اجازه نمیدم به اون تهمت بزنی... کیتی تمام مدت تو بغل من بود. در ضمن کیتی وحشی نیست.»
با حرص دستم رو مشت کردم:« خدا مرگ تو رو همون گربه ات رو بده از شرتون راحت شم.»
بی توجه به حرفم گفت:« تنها مظنون تو هستی.»
از بین دندونای کلیک شده ام گفتم:« چه دلیلی داره من اتاق تو رو به هم بریزم.»
- دلیلش رو خودت بهتر می دونی.
با اعتراض داد زدم:« ویـــــــــــدا.»
ابروهاش بالا رفت:« بله؟»
نگاه عصبانی ام تو چشمای ویدا قفل شده بود.
- چه خبره؟ چرا جیغ و داد می کنین؟ ویدا این گربه ات منو دیوونه کرد نمی تونه یک جا بشـ...
romangram.com | @romangram_com