#ویلای_نفرین_شده_پارت_92
ناشناس= اوه اوه انگار خيلي به خون داداش ما تشنه اي
نيلوفر با لحن فرياد گونه اي گفت=
-اگه فقط يبار فقط يبار ديگه به اين خط زنگ بزني پدرتو در ميارم حالا ببين به اون اميد عوضي بي ناموسم بگو زياد زحمت نكشه از امروز خطمو عوض ميكنم نميتونه اذيت كنه
و تماس را قطع كرد
اميد با چشماني به خون نشسته به نيلوفر نگاه ميكرد و بقيه هم با چهره هايي شبيه به علامت سوال نگاهش ميكردند نيلوفر با ديدن چهره ي انها گفت = چيه چتونه چرا اينجوري نگام ميكنيد ؟؟
اميد بلند شدو و با داد گفت= يعني چي اين حرفا كي عوضيو بي ناموسه هاننن ؟
نبلوفر با تخسي زل زد تو چشاي اميدو گفت= تو چرا واسه من كاسه داغ تر از اش ميشي
اميد با عصبانيت گفت= فحش ميدي زبون درازي هم ميكني ؟
نيلوفر= برو بابا حوصلتو ندارم
و سريع به سمت اتاقي كه درسا در اون خوابيده بود رفت
اميد زير لب چيزي گفت و نشست
باران كه ديد اميد دارد اشتباه فكر ميكند سريع رو به اميد گفت=اقا اميد
اميد كه غرق در فكر بود گفت=هوم
شايان با ارنج زد به پهلوي اميدو گفت =باران خانوم با شما بودن
اميد سرش رو بلند كردو و منتظر به باران چشم دوخت
باران= از دست نيلوفر ناراحت نشيد منظور از اميد شما نبودين نيلو يه اميد ديگه رو ميگفت اميد سخاوتمند كه دوست پسر قبليش بودو دست از سرش ير نميداره
romangram.com | @romangram_com