#وسوسه_پارت_39
لاله-بفهمم يا نفهمم به نظرت من مي تونم برات كاري بكنم ..؟
- اره اگه تو به اقا جون بگي شايد…
لاله-هدي من اگه خيلي هنر داشتم موقعه خودمــــ ….
به اينجاي حرفش كه رسيد انگار فهميد كه زياده روي كرده..
لاله-بدو بيا …..الاناست كه خانوم جون صدات كنه
هنوز از در خارج نشده بود
-لاله تو از زندگيت راضي هستي ؟
به طرفم برگشت
لاله-من مادر دوتا بچه ام …ديگه وقت فكر كردن به اين موضوعا رو ندارم ..زندگي كه كتاب و خيال نيست ….
-نگفتي راضي هستي يا نه؟
جوابم تنها يه لبخند تلخ ديگه بود ….
لاله-بدو بيا
و با گفتن اين حرف از در اتاقم خارج شد ….
جر ات نكردم از اتاق خارج بشم….چادر تو بغل رو تخت منتظر نشستم …
romangram.com | @romangram_com