#ورطه_پارت_98

_زرین خانوم؟!
_بله؟!
_حالتون خوبه؟
_بله.
_مطمئنین مشکلی نیس؟ اون روزم خدمتتون گفتم، در نبود الیاس رو من حساب کنین، کمکی از دستم بربیاد دریغ نمیکنم..
_بله، مزاحم میشم.
_برای صحبت کردن معذبین، درست میگم؟ کسی پیشتونه؟
_بله...
_بسیار خب؛ متوجه م، بعدا میتونیم با هم صحبت کنیم؟
_بله، میشه!
_حضوری البته....
داره از آب گل آلود ماهی میگیره، این زندگی پر از گل من جون میده واسه قلاب انداختن و طعمه گرفتن.... درست تو همون عمقی که فلور دیده بود!
_بله...
_پس تا بعد، خودم تماس میگیرم، روزتون بخیر
_خدافظ!
پشت دستمو میکشم روی پیشونیم، اول مکالمه سردم بود ولی الان...نمیدونم چرا اینقد حرارتم رفته بالا! از ترس یا از هیجان و اضطراب؟!
یه نفس عمیق میکشم تا با هوای تازه بدن تو ریه هام، حال و هوام عوض شه، تازه شه...
_ببخشید فلور جون، یکی از دوستان بود.
تو دلم میگم از دوستان شوهر که قراره بشه دوست خودم ظاهرا، وگرنه این همه زور نمیزد برای دیدار مجدد!
-خواهش میکنم، راحت باش زرین جان...
مداد رنگی سبز شایانو میده دستش:
_از چپ به راست بکش...اینجوری همه ش یه جهته، رنگ آمیزیت قشنگتر و مرتب تر میشه...
_از کی تا حالا نقاشی میکنین؟ نقاشی شغل اصلیتونه؟
_جان، نه عزیزم، من خودم مددکارم تو یه آسایشگاه، نقاشی شغلم نیس، روحمه، عشقمه!
_عشقتون؟ مجردین؟
میزنه زیر خنده،
_ نه از اون عشقا، البته بعد از اینکه مهدی رفت، همه عشقمو ریختم به پای بوم و پالت و رنگ و روغن! حتی عاشق بوی تینر شدم! باورت میشه؟
_آره، چرا باورم نشه، آدمیزاده دیگه، همه چی ازش بر میاد...
لابد دوست نداره راجع به مهدی چیزی بگه؛منم اصراری ندارم،شاید مهدی اونم یکی بوده عین محسن اون روزای من! سرمو تکون میدم، محسن هیچ تعلقی به من نداره، حتی تعلق خاطر! پس حق ندارم حتی تو فکر و خاطر به یادش باشم.
_شما چی؟ بجز آقای شوهر و شایان جون، چه عشقی داری؟
چی چی دارم، عشق؟ اونم به آقای شوهر! خیلی عجیب بود این جمله ش..."آقای شوهر"، دور از جون آقا، طفلی عشق که باید به این شوهر بدم...
_عشق که نه ولی ادبیاتو دوس دارم!
_راست میگی؟ حالا تا چه حد؟ دستی به قلم داری یا نه؟
_نه در اون حد، هیچ وقت جرئت نوشتن پیدا نکردم، ولی تو ذهنم تا دلت بخواد از این جمله های ادبی به کار میبرم.
_گاهی آدم نیاز نداره به این که دیگران ازش تعریف کنن، من خودم برای دل خودم نقاشی میکنم،شمام همین که دلت جمله هاتو بپسنده برات کافیه!
_چاییتون یخ کرد...بدین برم عوضش کنم.

romangram.com | @romangram_com