#ورطه_پارت_9

حمیدرضا با همین تکنیک تونست خودشو وارد حصار شیشه ای عزیز کرده حاج رضا و عالیه خانوم کنه...سر نامزدی الناز، عمه پاشو تو یه کفش کرده بود که هرچی الیاس بگه، الیاسم که رو دنده لج بود و نمیذاشت حمید رضا و خانوادش بیان...بازم خود حمید تونست دل الیاسو بدست بیاره، هیچ وقتم نفهمیدم چجوری؟ شاید ...شاید به همون راه کج الیاس میانبر زده بود، مواد!

_برگشتی؟ الانم نمیومدی مادمازل! کدوم گوری بودی تا این وقت؟ برو تو همون خراب شده ای که تا الان بودی و پیش همون بی پدری که تا الان نگهت داشته و این ساعت دیپورتت کرده...

دوباره دهن بی چاک و بستشو باز کرده و منو گرفته به فحش،دستاشو دور بازوهاش حلقه کرده داره تو مشتش فشارشون میده. ،خماریش آخرش کار دست من میده،خودش به درک!

اینجور وقتا کمتر دهن به دهنش میذارم، به نفع هرجفتمونه،اون که جونی نداره واسه کتک زدن ..منم حوصله شو ندارم. باید واسه کسی تب کنی که برات بمیره،هرچند که الیاس همین الانشم مُردنیه،اما نه برای منو زندگیش،از روی بی جنسی.

سرمو میندازم پایین، کفشامو جلوی موکت طوسی پاره پوره جلوی در درمیارم..،دیگه زِوارشون در رفته، همین که دو تا گل نم بارون بزنه، باید فاتحه پاهامم باهاش بخونم. اونم تو این حیاط که پر آشغاله،الیاس همیشه آشغال جمع کن بود،از اون موقع که کفتراشو یه جا به سیروس فروخت،هنوز فقسو آب و دون کفتراش گوشه حیاطه.

_هوی با توام،سرتو عین گاو انداختی پایین کدوم قبرستونی میری؟ مگه نپرسیدم کدوم گوری بودی؟

_چی بگم؟ مگه عصر بهت نگفتم؟ رفتم خونه مامان جونــــتون.

_من گفتم برو؟

_تو نگی...مگه همه چی به حرفه تواِ؟

_به حرف من نیست؟

_نه که نیس،اصلا تو کی هستی؟

_زرین رو اعصاب من نرو هااا،یهو دیدی یه بلایی سر تو و خودم اوردما.

_وجودشو نداری،وگرنه تا الان ده بار سم خورده بودی و خودتو خلاص میکردی.چرا من؟ من هنوز آرزوها دارم.

_آره؛تو که بله،از خداته من سرمو بذارم زمین بمیرم ،بری شوور کنی. ولی کور خوندی زرین،کور خوندی اگه بذارم زن کس دیگه ای بشی.

_مگه خرم ،از تو که خلاص بشم،دیگه میرم پی خوشیم،آقا بالاسر واسه چیمه؟

رومو ازش میگیرمو سرمو میبرم سمت راهرو تا وارد شم،یهو صدای لنگ کفشی که برام پرت کرده میاد،چند متر جلوتر از من افتاده.

_دور برداشتی... واقعا...فکرکردی قهرمان پرتاب دیسکی؟ پاشو کفشتو بکن تو پات، خوبیت نداره پسر عالیه خانوم پابرهنه، وسط حیاط وایسه و بلرزه، اونم نه از سرما... میدونی که؟!

میرم جلو، کفش درب و داغونشو از رو زمین برمیدارم و منم عین خودش پرت میکنم سمتش،درست میفته جلوی پاش.


romangram.com | @romangram_com