#ورطه_پارت_71

هنوز صدای جیغ کشیدنتو یادم نرفته، همون موقع که یاس قرار بود به دنیا بود، ادریس عین فرفره دور خودش میچرخید، عمه هیچ وقت نه تو رو قبول داشت نه بچه تو نوه میدونست...کاش یه کم از اون نوه نوه گفتناش به شایان نصیب یاس تو میشد، محبتی که به شایان من داشت باید با یاس تو تقسیم میشد، اگه میشد، تمام سهم دوستی خاله خرسه عمه به منو بچه م نمیرسید...
سرمو بر میگردونم سمت قبر کوچولوی کناریش، یاس...دخترک 2 ساله ادریس...یاسمن عمر یاس به دنیا نبود یا تو؟! ولی اینقد میدونم که خدا اینقد دو تا نو دوس داشته که تو اون دنیا کنار هم باشین، میدونست که هیچ کدومتون بدون اون یکی دووم نمیاره، هه! این وسط فقط پسر عمه بدبخت ما غریبه بود، شایدم زیادی پوست کلفت! بین خودتون راش ندادین...مادر و دختری خوب اونجا خلوت کردینا...چرا تو به عمه نرفتی و دختر دوست شدی؟ منم به عمه نرفتم، منم دختر دوس دارم، میتونستم باهاش دردل کنم،
مادرم 8 تا دختر داشت، آخرم کنج پستو رو برای دردل اتنخاب میکرد، میشست تو انباری و کنار خنزر پنزرا و با اونا حرف میزد، اونا محرم اسرارش بودن، بیشتر قبولشون داشت...
من نمیخواستم با دخترم اینجوری باشم، میخواستم رفیقش باشم...همه کسش باشم، همه کسم باشه....حالا دارم شایانو عین دختر نداشتم بار میارم، فردا چیزی از مردونگیش کم نشه یه وقت، اگه یاسی تو بود، با هم براش مادری میکردیم، چه اشکالی داشت؟ ادریس برای بچه من پدری میکرد و منم میشدم مادر یاس، خاله نمیشدم، من خاله شدم به قدر کافی...اگه خودت میرفتی بدون یاس، منم میشدم سراپا احساس...حس مادری...برای دخترِ نداشتم...
اما چه کنم که تو هم منو به عنوان یه مادر لایق ندونستی که بچه تو بسپاری دستم...معلومه با اون گذشته درخشان من، دور از جونت سگم توله شو نمیده دست من.
اینبار شاید خدا به من نظر کرده و ادریس و نگه داشت، ادریس باید میموند برای زنده ها، از من که گذشت، برای شایان...شایان از اولشم یه جورایی پسر ادریس بود، الحق که سر قول اون موقع هاش موند...شایانو هیچ وقت تک ول نکرد، پدری که الیاس هیچ وقت در حق شایان نکرد، ادریس به جا اورد، اگه یاس نبود ...نمیدونم ... شاید تو بودی، ادریسم اینجوری نبود، رسما پدر بچه م بود... چه بود و نبودایی پیش میومد...ولی ته همشون کاش من نبودم، چه با یاسی، چه بدون اون، چه با تو...چه بی تو!
_تو اینجا چیکار میکنی؟!
شانس اوردم که هنوز کامل رو تخت مستقر نشده بودم...
صدای جیغ جیغ اون زنه، خانوم دکتره، میشه ناقوس مرگ من اینبار، نه بچه م....
میاد جلو و مچ دستمو از رو آستین مانتو میگیره و میکشه، در اوج عصبانیت هم حواسش هس که دستش به دستم نخوره، یه تماسِ.بدون لمس!
از بین دندونای رو هم چقت شده ش، صداشو میشنوم،
_تو اینجا چه غلطی میکنی؟ الیاس خان تون خبر داره اومدی اینجا؟!
اونقد ترسیدم که همه وجودم بشه چشم، نفسام، گوشم، زبونم، خلاصه همه جوره شدم، چشم.
_دِ لال مونی گرفتی واسه چی؟ نکنه کار تموم شده؟
رو میکنه به دکتره و اینبار بی خیال ملاحظه میشه...داد میزنه
_آره، تموم شد؟! کشتی اون بچه رو؟
چشمایی که تا الان با قساوت تموم چنبره زده بود دور وجودم، اینبار تا اخرین حد ممکن باز میشه و به موازات، دهنم بسته تر...راه نفسم گرفته تر...
این از کجا میدونه؟! چند نفر دیگه از این راز آبستن بودن من خبر دارن،؟ چند نفر قراره اضافه بشن به این جمع؟ به این نطفه ای که قرار بود خیر سرم خفه بشه ولی ... خودمو خفه کرده.
_نه آقا، من کار بدون رضایت انجام ندادم، خودش خواسته...
برگه رضایت نامه صوری که از من گرفته و پرت میکنه جلوی ادریس...
ولی ادریس بی خیال تر از این حرفاس...حتی یه نیم نگاهم نمیکنه بهش.
مچ دستمو محکم تر فشار میده و منو دنبال خودش خِر کِش میکنه...
جلوی در انگار یادش میفته که باید آخرین خط و نشونو بکشه...
انگشت سبایه دست راستشو میاره بالا :
_مطمئن باش ازت شکایت میکنم...به جرم سقط غیر قانونی ...قتل عمد!
خانوم دکتره با اینکه قالبش داره خالی میشه...کم نمیاره:
_تند نرو عمو، خودش خواسته، تو چیکارشی؟ دوست پسرش؟ هروقت وجودشو داشتی بابا بودنتو ثابت کنی به کس و کار این زنک، اون وقت بیا برا من هارت و پورت کن.
بابای بچه من؟! این بابا شه؟ ثابت کنه که بابای بچه مه؟ پس الیاس چیکارشه؟
خودم دارم به خودم شک میکنم، اونقد که این دو تا با اطمینان از حق و حقوق خودشون حرف میزنن...
_به وقتش ثابت میکنم، به همونی که قراره گند کاریای تو رو پشت اون نظام پزشکیت ثابت کنم.
_من میدونم دارم چیکار میکنم، اقا جون، منم از قتل عمد و اعدام نترسون، اگه ثابت بشه که تو بابای این بچه ای که محاله از ترست ثابت کنی، منم پای اون چند ماه حبس وایمیستم...میبیینی من خودم قانونو خط به خط حفظم.
الحق که یه همچین زنی باید مسئول یه همچین کارایی بشه...
حالا وقتشه که از دکتره سرکوفت بشنوم...
_تو هم لابد با همین لال مونیات گذاشتی تنهایی هرکاری میخواد بکنه ...
سرمو میندازم پایین
چند قدم بیشتر میاد سمتم:

romangram.com | @romangram_com