#ورطه_پارت_120
_میدونی جرمه؟ !
الناز چشماشو تنگ میکنه ولی اشکاش روون تر از اونه که نیاد بیرون...
_میدونی حکمش اعدامه؟!میدونی میتونم بفرستمش گَل دار؟
خودمم نمیدونم چرا دارم برای الناز شاخ و شونه میکشم؟ اون که روحشم خبر نداره؟!اصلا مگه میتونم این کارا رو بکنم، بجز قدرت ، قانون این حقو بهم میده؟!اصلا حقی دارم؟ یه مادر، اونم یه مادر معتاد این حقو داره؟!
الناز به خودش میاد، دستمو اروم میاره پایین...
_زرین چی داری میگی؟بخدا من گیج شدم...
میدونم گیج شدن حقشه، ولی این حقو بهش نمیدم...من هیچی دیگه ندارم که به کسی بدم...
_هه! گیج شدم برات راحتتره، خیال کردی نمیدونم تو هم با عالیه دستت تو یه کاسه س...بخدا از هموتون شکایت میکنم، گور پدر هرچی آبروی خانوادگی و سالاری هم کرده...
حسّی شبیه غم بدنت را گرفته بود
از خانه ای که بوی تنت را گرفته بود
می خواستی که جیغ شوی: خسته ام عزیز
یک دست خسته تر دهنت را گرفته بود
_زرین، چی میگی؟ مامان کی شایانو دزدیده؟ مگه میشه؟
فلور میاد وسط کار و میونه رو میگیره...
_راستش امروز زرین یه ساعت شایانو گذاشت پیش من، عالیه خانوم اومد دنبالشو گفت امشب همه خونه شون جمعید، شایانو میبره خونه...ولی خونه شون هیچ کس نبود..
الناز آب دهنشو قورت میده، گلوش تنگ شده یا اون آب خوش دیگه پایین نمیره؟
_همین؟!خب مگه بار اوله که مامان اومده دنبال شایان؟
_اولین بار نیس، ولی من میشناسم اون عالیه رو...اگه میخواست همه رو دور هم جمع کنه، زنگ میزد و امر میفرمود...
_چیزی نشده که...من هنوزم میگم بیخودی شلوغش کردی...
دوباره هجوم میبرم سمتش؛ صورتشو میپوشونه...
_دِخودتم میدونی که این کار از ننه ت برمیاد...تو که دیگه اونو میشناسی، میدونی چه جونو...
حرفمو میخورم، جونور کمه برای اون ابلیس...برای اون آشغالِ لجن ِلجن پرور...
_بیا بشین ببینم، الان به مامان زنگ میزنم...
دلم میگیره، اگه من مامانم...اگه مادرهمیشه آرومم مامانه، اگه حتی الناز مامانه، حیفه که عالیه هم مامان باشه، من عارم میاد از این کلمه مادری...پست میشه این کلمه با وجود نامادری های عالیه..
برای هزارمین بار گوشیو میکوبه زمین...
_برنمیداره...
_هه! چه خوش خیالی تو...واقعا فکر کردی عالیه بر میداره؟میدونه تو الان از قضیه خبر دار شدی...
دوباره من میگم عالیه و اون صد باره ابروهاشو میکشه تو هم...از این حرمت شکنی...از این سنت شکنی...اما نه قانون شکنی و هنجار شکنی عالیه....بچه دزدی سنگین تره یا عمه تو با اسم صدا کردن؟
_پاشم برم، به شماها باشه همین امروز و فردا س که نعش بچه مو میندازم جلوم تا چالش کنم.
فلور اخم میکنه تو این عاقبتی که برای خودمو شایان در نظر گرفتم.
_اِ! زرین؛ خدا نکنه...زبونتو گاز بگیر...هیچ طورش نمیشه!
کیفمو برمیدارم...بلند میشم جلوی فلور...
_گوشیتو میدی؟!
_میخوای چیکار کنی؟
_تعریفی نیس...گوشیتو بده...
romangram.com | @romangram_com