#ورطه_پارت_112
همزمان صندلیشو میکشه عقب و کیفمو میده دستم.
ابرو تو هم میکشم و کیفو ازش میگیرم.
دستشو میکنه تو جیب پشتشو،از شلوار جینش کیف پولشو درمیاره، 30 تومن بی زبونو میذاره رو میز.
_بفرمایین.
با دستش به راه پیش رومون اشاره میکنه.
جلوتر از اون راه میفتم.
جلوی در از من پیشی میگیره و در ورودی رو برام باز میکنه:
_بفرمایین خواهش میکنم.
این همه شخصیت عجیبه،بعیده...پیچیده و غریبه....با این رفتارا ناآشنام... برام معما میسازه! حس میکنم بعدها دردسرم میتونه بسازه!
از در میرم بیرون ولی سمت ماشینش نمیرم،مگان بژی که خیلی پر هیبت گوشه جدول پارک شده.
_ممنون جناب ابطحی،من باید برم.
_زرین خانوم گفتم که میرسونمتون...باید راجع به موضوعی باهاتون صحبت کنم و یه امانتی رو بهتون بدم که تو کافی شاپ جای مناسبی نبود.
نمیتونم به لحن صداش بی اهمیت باشم،اولش خیلی تند و ضربتی باهام تندی کرد و بعدش آروم شد...با آرامش از آروم نبودن مکان کافی شاپ گفت واین منو مشوش میکنه! چرا بهم زرین خانوم گفت؟ پس اون خانوم سالاری چی شد؟
_بسیار خب،فقط من عجله دارم.
_بله متوجهم، حواسم هست که شما دیرتون نشه.
میرم سمت ماشین.
در عقبو برام باز میکنه، دهنم باز میمونه از این همه رفتارای پیش بینی نشده،یا حتی غیر منتظره، انتظار دیگه ای ازش داشتم!...
قراره بعد این همه حرکات تعجب برانگیز برای من چی خلق کنه؟اونقدی هست که رو سرم شاخ دربیارم و بشم گاو پیشونی سفید؟انگشت نمای اینو اون ؟!...
در ماشینو میبنده،آینه شو سمت من تنظیم میکنه و آینه بغل ماشینشو تکون میده و همه قد خیاباونو برانداز میکنه،نمیدونم پی چی و کی میگرده و دلش میخواد پیداش کنه!
از تو همون آینه نگاهم میکنه:
_زرین خانوم،نمیدونم چجوری این مسئله رو باید عِنوان کنم؟!
سرمو کج میکنم، با همون زاویه ابروهامم میارم تو چشمام! یعنی بیشتر توضیح بده.
_خب...خب راستش من خبر دارم بین شما و الیاس چی گذشته!
حس میکنم هوای ماشین عین آب جوشی میشینه رو تن یخ بسته م:
_منظور؟! چی بین ما بوده؟
_خب اینکه، متاسفانه شمام درگیر...
نفسشو پرصدا میفرسته بیرون...
نفسمو سفت و محکم میچسبم، بی صدا، تا از حصار ریه هام بیرون نره.
_درگیر اون اعتیاد خانمان برانداز شدین.
نفسشو نگه میداره، نفسمو میدم بیرون.
هوا سرده... هوا داغه... هوا نیس...حس نیس...تن نیس... روح نیس... زرین نیس...هیچی نیس، همه چیز پوچه!
_زرین خانوم...
اون ته مه های گوشم صدایی میپیچه، حس میکنم پرده گوشم با دریدن پرده حرمت، پاره شده!
_زرین خانوم، صدامو میشنوین؟ حالتون خوبه...
چشمامو آروم باز میکنم، همه چیز تاره، تورجو میبینم که دستش میره سمت دستگیره ماشین تا ازش پیاده شه؛
_بله، خوبم
romangram.com | @romangram_com