#وانیا_ملکه_خواب_ها_(جلد_دوم)_پارت_23

چيترا دوباره با ذوق خنديد.

اوه اوه يکي آفتابو بگيره منو نزنه!فکر کنم اگه ميترا نبود الان توسط آفتاب به چهار تکه مساوي تقسيم شده بودم!

نينا-خب خوب فکراتو بکن دو روز ديگه منتظرتم.فقط،خودت مي دوني که…

ادامه نداد ولي من خوب منظورشو فهميدم؛اين يعني اگه قبول نکني به زور وادارت مي کنم!پس بهتره خيلي شيک و مجلسي جواب مثبتو بدي وگرنه من مي دونم و تو.

دندونامو با حرص فشار دادم،حيف که خالمه وگرنه يه جوري حرصمو سرش خالي مي کردم.

آفتاب-از کجا معلوم بايد با ماهـ…شاهزاده ماهان ازدواج کنند؟شايد آيينه فرد خاصي را در نظر داشته باشد.

با اينکه دل خوشي ازت ندارم ولي اين يکيو خوب گفتي.

-آفتاب راست مي گه.شايد اصلا منظور آيينه چيز ديگه اي باشه يا فرد ديگه اي.اين احتمالاتو بايد در نظر بگيريم.

نينا-نه،آيينه فقط گفت ازدواج و کلمه يا اسم خاصي نگفت؛پس يعني ازدواج تو با هر فردي فرق نداره و من مطمئنم منظور آيينه هيچ چيز ديگه اي به جز ازدواج نبوده.

لبخند حرصي اي زدم و گفتم-از کجا مطمئني؟

نينا-چون اگه چيز ديگه اي هم بود آيينه قطعا مي گفت يا بهش اشاره مي کرد!

-حالا اومديم و اين يه بار آيينه اشتباه گفته باشه؛اونوقت چي؟

نينا-اين احتمال کاملا رد مي شه چون آيينه هيچ وقت اشتباه نمي کنه اين يه چيزِ ثابت شده اس.

توي سرزمين نباشي نينا،يه سرزمين از دستت راحتن!



romangram.com | @romangram_com