#وانیا_ملکه_خواب_ها_(جلد_دوم)_پارت_19

نينا-قول داديا!

با کلافگي گفتم-نينا…

نينا-باشه چرا مي زني؟ببين من به زور تونستم آيينه رو به حرف بيارم اونم فقط يک کلمه نه بيشتر گفت نه کمتر…من از آيينه پرسيدم راه درمان وانيا چيه؟اول هي طفره رفت و چيزي نگفت آخرش با تهديد يه کلمه گفت…

-و اون يه کلمه؟

نينا-خب آخه چطوري بگم؟اگه بگم که تو صد در صد عصباني مي شي!اگه نگم که…

-نينا مي شه درست حرف بزني و بگي اون يه کلمه چي بوده؟چرا اينقدر مقدمه چيني مي کني؟با هم که رودرواسي نداريم.رک و راست اون يه کلمه رو بگو،قول مي دم زياد عصباني نشم.

-رک و راست؟

کلافه گفتم-آره رک و راست،انگار داره خواستگاري مي کنه که اين قدر مقدمه مي چينه!



نينا-زدي به هدف.

گيج گفتم-چيو زدم به هدف؟

-خواستگاريو ديگه.

-منظورت چيه؟

-خب اون يه کلمه…ازدواج بود.

تقريبا داد زدم-چي؟يعني من ازدواج کنم؟

romangram.com | @romangram_com