#وانیا_ملکه_خواب_ها_(جلد_دوم)_پارت_13

-بله؟

-اجازه هست ملکه؟

با حرص گفتم-بيا داخل.

آريانا،يکي از افراد ميترا،وارد اتاق شد و احترام گذاشت.

-من چند بار بايد بگم به من احترام نزارين؟

-ملکه اين يک رسم است و نمي توانيم آن را انجام ندهيم.

آريانا دقيقا مثل آدم آهني مي مونه.

-صد بار گفتين…حالا چيکار داري؟

-خواب بوديد ملکه؟

-بايد به تو هم جواب پس بدم؟

دست خودم نيست اين چند وقت اعصاب درست ندارم و تقريبا به همه مي پرم.

-نه ملکه جسارت من را ببخشيد.

کلافه از آدم آهني حرف زدنش گفتم-ميگي کي دوباره منو احضار کرده يا نه؟آخه نمي دونم چرا امروز همه گير دادن منو احضار کنن؟!

-بانو ميترا گفتند،همراه بانو چيترا و بانو نينا در سالن استراحت نشسته اند شما هم تشريف ببريد،بانو نينا با شما کار دارند.

شقيقه هامو ماساژ دادم.-بهشون بگو سر درد دارم نميام.

romangram.com | @romangram_com