#وانیا_ملکه_خواب_ها_(جلد_اول)_پارت_15


چیترا-اما سرزمین چیترا به اون بیشتر نیاز داره…اگه پیش بینی توی سرزمین ما نباشه باعث مرگ پریان شب میشه… میدونین که دشمنا بیشتر در شب حمله میکنن

شاهزاده آرسان-اما سرزمین سیترا از سرزمین های شما قویتر و از همه مهمتر مستقل و جدا از شماست…پس به سرزمین ما میاد

چیترا-من با سرزمین میترا هیچ اتحادی ندارم و اون با من میاد

خندم گرفته بود و دیگه نتونستم خندم رو نگه دارم و زدم زیر خنده …اینا واقعا الهه و شاهزاده ان؟ بیشتر به بچه ها میخورن…

هر سه با تعجب به سمتم برگشتن

شاهزاده آرسان-دیوونه هم که هست!

خندم قطع شد و زبونم به کار افتاد-دیوونه شما ها هستین نه من…اگه جای من بودید وضعیت تون از این بدتر بود…در ضمن من هنوز نفهمیدم اینجا چه خبره و تا اطلاع ثانوی از جام تکون نمیخورم

چیترا-مگه دست توئه؟تو با من میای تا شب رو پیش بینی کنی

-وا؟پیش بینی کنم؟

میترا-او در اینجا میماند و روز فردا را پیش بینی میکند

شاهزاده آرسان-نخیر شما چقدر خوش خیالین…اون با من میاد و اتفاقات سرزمین سیترا رو پیش بینی میکنه نه هیچ جای دیگه

من-دههه…دیوونم کردین…یجور بگین منم بفهمم…اصلا چرا من باید با شما ها بیام؟

شاهزاده آرسان-برای اینکه اتفاقات اونجا رو پیش بینی کنی

من-مگه من جادوگرم؟اصلا چرا باید حتما تو یک سرزمین باشم تا بتونم به قول شما اتفاقاتش رو ببینم؟

چیترا-چون تو فقط میتونی اتفاقات سرزمینی رو پیش بینی کنی که توش هستی

من-اهه میشه درست از اول برای من تعریف کنید اینجا چه خبره؟

میترا-مگر در خواب هایت ندیده ای؟من شنیده ام ملکه خواب ها می تواند گذشته خویش را ببیند

شاهزاده آرسان-در صورتی میتونه ببینه که توی سرزمینی که بهش تعلق داره و متولد اونجاس باشه و شرط دومی هم داره

من-چه شرطی؟

شاهزاده آرسان-دونستن قدرت ها و چگونگی استفاده از اونا و همچنین اگر ملکه قدرتمند غیب شده نخواد گذشته اش رو ببینه اون نمیتونه ببینه

romangram.com | @romangram_com