#وانیا_ملکه_خواب_ها_(جلد_اول)_پارت_12


یک ابروش رو انداخت بالا.

میترا و چیترا به خودشون اومدن و از دیوار فاصله گرفتن و هر کدوم زیر لب یک وردی خوندن.

پسره شروع به دست زدن کرد و گفت-اوه…براوو(bravo)…جادوی محافظت حتما از شما مراقبت میکنه(تغییر حالت به عصبانی داد و فریاد زد)چطور به خودتون اجازه و جرات دادین که سه جادوی سرزمین سیترا رو از کار بیندازین؟

چیترا با شنیدن حرف اون پسر، جون گرفت و روبه روی میترا ایستاد و او هم شروع به توبیخ میترا کرد-من هم همین سوال رو داشتم که شما ها چطور گوی آینده من رو شکستین؟

میترای بیچاره از ترس توی خودش جمع شده بود تصمیم گرفتم حداقل من حرفی بزنم کسی که به داد میترا نمیرسه.

من-میشه بشینین تا مثل چهارتا انسان متمدن حرف بزنیم؟

نگاه پسر لحظه ای روم ثابت موند و با تعجب نگام کرد ولی بعد دوباره به حالت عصبیش برگشت و چیترا با تمسخر گفت-انسان؟من اینجا آدمی نمیبینم فقط دوتا الهه و یک شاهزاده و یک دزد میبینم.

میترا-او دزد نیست.

پسره-آدم که هست،پس نوعی دزد به حساب میاد.

میترا-صبر کنید شاهزاده آرسان،این دختر به واسطه…

اشک سه رنگ به اینجا آمده و مهمان من است و احترام او واجب.

چیترا-چی چیو به واسطه اشک سه رنگ اومده؟اون اشک سه رنگ رو دزدیده.

میترا برای اولین بار لحن ادبیش رو فراموش کرد و گفت-د میگم ندزدیده یعنی ندزدیده دیگه، چرا هی میگی دزد دزد؟این ی توهین به اشک سه رنگه و باعث خشمش میشه و من اصلا نمیخوام سرزمینم توی دردسر بیفته ، مگه تنبیه های اشک سه رنگ رو نمیدونی؟

مگه اشکم خشم داره؟والا با عجایب این سرزمین شاید داره دیگه.

پسره-از کجا اومده؟

میترا-از سرزمینی به اسم ایران.

چیترا-ایران؟اونجا کجاس؟سرزمین چه قدرتیه؟

با تعجب نگاشون کردم-شما چطور نمیدونین ایران کجاس و به زبون فارسی حرف میزنین؟

شاهزاده آرسان-من میدونم کجاست،اسم کشوری در سیاره زمینه حدود سه ساعتی از اینجا فاصله داره البته با نیکلا و گلاس وگرنه با ابزار شما حدود چند ماهی طول میکشه.

چیترا-عجیبه…ایران؟یعنی هیچ نوع قدرت و جادویی ندارن؟

romangram.com | @romangram_com