#وقتی_پدرم_عاشق_شد_پارت_13
در دلم برایش دهن کجی کردم. یعنی نمی دانست کارم چیست؟
-پدرم پنج شنبه از اینجا سیمکارت خریدند اومدم برای کارهای ثبت نامش.
-مدارک رو آوردید؟
-بله.
این را گفتم و مدارک را روی میزش گذاشتم.
-پدرتون برای فعال کردنش خیلی عجله داشت. مدارک هم همراهشون نبود. این شد که به نام خودم فعالش کردم. الان باید تغییر مالک بخوره!
اخمهایم در هم رفت
-یعنی دست دومه؟
-نه خانم. فقط به دلیل تعجیل پدر شما به نام من سند خورده . وگرنه جلوی خود پدرتون پین کدش رو توی دفتر مخابراتی باز کردم و توی گوشی شما وارد کردم!
نفسم را محکم بیرون دادم. پس چرا بابا گفته بود سنم قانونی است و خودم باید اقدام کنم؟ چرا حرفهای بابا فرق داشت و حرفی از مالکیت او نزد؟ نگاهم را به پیراهن اتو کشیده اش دوختم. تن صدایش پایین آمد و نا دانسته جواب سوالم را داد:
-بهشون گفتم که چون سن شما قانونیه سند باید به نام خودتون باشه و اگه به نامشون زده بشه باید منتقل بشه. برای همین ترجیح دادند که سند به نام من باشه تا مشکل مراجعه مجدد نداشته باشن. البته عجله فردی که همراهشون بود هم بی تاثیر نبود!
بیخیال دروغی که به پدرم گفته بود شم چون می دانستم به راحتی پدرم میتوانست سیم کارت را به نام خودش بخرد و اصلا هیچ گاه به نام من نزند! سن پایین و بالا هم فرقی نداشت!تنها چیزی که در گوشم زنگ میخورد جمله آخرش بود . شخصی همراهش بود؟ چه کسی؟ کاش می توانستم سوالم را از او بپرسم. اصلا منظورش از بازگویی این موضوع چه بود؟ برای لحظه ای به صورتش چشم دوختم که با دیدن نگاه نافذش پشیمان شدم و دوباره از او نگاه گرفتم:
-حالا باید چکار کنم؟
-هیچی فقط این فرم رو برای انتقال مالک پر کنید و امضا بزنید . مدارکتون رو بذارید اینجا و برید. خودم آشنا دارم و فردا کارهاش رو انجام میدم. به هر حال یک عمر نون و نمک پدرتون رو خوردیم . البته شنیدم شاغل شدید و خودتونم صبح وقت ندارید.
-بله وقتم پره. از طرف پدرم تشکر میکنم!
دندانهایم را از خشم بر هم ساییدم . مردک پررو مسخره ام میکرد!به جهنم که به خاطر پدرم کاری انجام میدهی. اصلا وظیفه ات هست! به سرعت فرمی را که به سمتم گرفته بود، گرفته و پر کردم و به او بازگرداندم . اخمهایم بیش از این در هم فرو نمی رفت:
-امر دیگه ای نیست؟
romangram.com | @romangram_com