#وقتی_پدرم_عاشق_شد_پارت_112

لبخندی روی لبش نشست:
-تو چی ؟ فکر نمیکنی من اونقدر عاقلم که به همه این چیزا فکر کرده باشم؟
سرم را تکان دادم:
-همینم یکی از تفاوتهای ماست. شما در این مورد زیادی احساسی هستید و من عقلانی و این خوب نیست!
-منظورت چیه؟
-ببینید من مشکلات بعد از این رو می بینم . واقعیات رو . اما شما فکر میکنید با عشق و علاقه میتونید همه چیز رو تحمل کنید. شایدم عوض کنید!
-نمیشه؟
-نه من عوض شدنی نیستم. شما هم همینطور. تحمل آدمم یک وقتی تموم میشه و به آخر خط میرسه. شما اگه با علاقه مسلمون بشید. به خاطر خود اسلام میتونید سختیاش رو تحمل کنید. بکن و نکنهاش که خیلی با دین شما فرق داره براتون شیرین میشه. اما....اگر به خاطر منافع بیادی سمتش دیر یا زود دلتون رو میزنه...حتی شاید..شاید بذاریدش کنار و برگردید به قبل...من متاسفم ولی نمیتونم... نمیتونم آینده خودم و شما رو خراب کنم.
-...
- تنها مساله و مشکل ما دینهامون نیست . مشکل ما اساسی تره. تربیتها و خونواده هامونم فرق دارند . پوشش منو دیدید؟ رفتارهامو چی؟ اینها خیلی مهمند قبول کنید. من توی خونواده سختگیر بار اومدم. همگام شدن ما با هم اشتباهه ، چون عاقبت یکی اون یکی رو به نابودی میکشونه. این رو منی بهتون یگم که توی یک خونواده به دنیا اومدم که پر از اختلافند . پدر و مادری از دو دنیای متفاوت دارم . هم دین هستند ولی در یک حد نه!
حرف زدن از مادر و پدرم سخت بود ولی او بایید میفهمید که از منی که در چنین منجلابی بزرگ شده بودم ،نخواهد دوباره خود را اسیر ماجرایی از آن بدتر کنم. خوب که فکر میکردم ، میدیدم که شاید اگر من در خانواده ای دیگر بزرگ شده بودم، این عشق و احساس بیشتر وسوسه ام میکرد.
-اختلاف فرهنگی مادر و پدرم ، زندگی رو به همه جهنم کرده. من نمیخوام آینده ام بشه مثل اونا.
سام متفکر نگاهم میکرد. حالا در نگاه او هم غم نشسته بود و باز هم سکوت کرده بود.
-تو هم چوب خطاهای پدر و مادرت رو می خوری؟
گنگ نگاهش کردم. سکوت کرد و من باز ادامه دادم:
-خاله میگفت شما منطقی هستید. شما اگه درست باهاتون صحبت بشه درک میکنید و میفهمید. خواهش میکنم. ..خواهش میکنم این مساله رو تمومش کنید..واکنش خانواده خودتون رو که دیدید؟ اگر خانواده ی من متوجه بشن واکنششون خیلی خیلی بدتر خواهد بود. شما مردی ولی من یک زنم. خواهش میکنم..با این رفتارهای شما من مجبور میشم کارم رو از دست بدم و همینطور اعتبارم توی خانواده ام به خطر میوفته.
-یعنی حضور من اینقدر موجب ناراحتیته؟

romangram.com | @romangram_com