#توماژ_پارت_91

خنده بانمکی کردو گفت: به نظرم این دروغت یکم اشنا بود

-بیشتر از یکم، نصف دروغام همین بوده ولی از اون جایی که مامان زود فراموش می کنه هر سری براش تازه است بایه حساب سرانگشتی الان از ارتین فقط ناخناش سالم مونده فقط ده بار اپاندیس بدبختو دراوردم و گذاشتم سرجاش ...... تا بدبختو راهی بیمارستان نکنم که نمی تونم بیام دست بوس بانو

چشمکی زدم که خنده شرمیگینی کرد و گفت: طفلی ارتین ولی فکر کنم این بار زودتر باید از بیمارستان مرخصش کنی

به در خروجی اشاره ای کرد و گفت: برو تا کارای ترخیصش به فردا نیفتاده

فقط نگاهش کردم که گفت: اصلا کجا بری بهتر از اینجا اقایی..... کتلت یا قرمه؟

لبمو با زبون تر کردمو گفتم: اولی

-چون نه گوشت اولی داریم نه سبزی دومی می تونم با یه نیمرو قند پهلو از اقای خونه پذیرایی کنم

romangram.com | @romangram_com