#توماژ_پارت_85

مشتی حوالش کردم که قهقهش بلند شد

-پاشو برو صد دفعه گفتم با تن خیس و حوله تو رختخواب من نیا

-چشم کورتو باز کن ببین که همین الان ترو تمیز از حموم اومدم

دستی به پروپاچه پرموش کشید و گفت: مثل برگ گل می مونم الان بی لیاقت

خندم گرفت که دوباره تنه ای زدو گفت: این انصاف نیست تو با چهار پاره استخونه که سر هم یه کله پاچه هم نمی دی باید صاحب این تخت دو نفره باشی اون وقت من با این اندام و هیکل باید هرشب از یه ور تخت بیفتم پایین ..... همه تنم کبوده ..... جون داداش نشونت بدم

دست به کمر هولش برد که بی حیایی نثارش کردمو رفتم گوشه تخت ، سریع پتو رو روی خودش کشید و گفت: اخیش چه حالی می کنی تکی این جا

-اومد؟

romangram.com | @romangram_com