#توماژ_پارت_86
نفسی گرفت و به سمتم چرخید و گفت: اوهوم ...همه بودن ..... فراهانی هم اومده بود
-خب؟
-خب این که کلی حرف رد و بدل شد منم خودمو زدم به اون راه که اصلا پروژه ای هست
-چی؟
-عزیزم فاصله تو با پرده من فقط دو انگشته اروم تر
بعد چشمکی زد و گفت: پرده گوشمو می گم
romangram.com | @romangram_com