#توماژ_پارت_76


اونقدر سریع به سمتش برگشتم که مهره های گردنم به صدا دراومد و خدارو شکر کردم که کسی متوجه این سوتی بزرگم نشد .... امشب چه بلایی سر من اومده بود که مثل پسربچه های بی دست و پا کنترلی رو رفتارم نداشتم

دبیری دستشو رو شونه های ستبر افرومن گذاشت و گفت: دوست خوبم سالاری

بعد از کمی مکث روبه افرومن گفت: جناب شایسته

بالاجبار بلند شدم و دستان گرمش رو مردونه فشردم

"توماژ: خیلی ها براش سرو دست می شکنن ..... اون واقعا مرد جذابیه...."

واقعا جذاب بود ، مردی با قدی بلند و اندامی ورزیده وچشمانی نافذ ....... پس بالاخره اومد!!!


romangram.com | @romangram_com