#توماژ_پارت_68


با لحن شیطونی گفت:تو خونه قرار دارین؟

چپ چپ نگاهش کردم که چشمکی زدو گفت: تو کشو اتاق من همه چی هست تعارف نکن

کوسنو به سمتش پرت کردم که صدای خنده بلندش تو خونه پیچید، خودشو تو اینه برانداز کردو گفت: کاش می دونستم چرا دارم می رم وسط اتش

از اینه نگاه دلخورشو بهم دوخت که گفتم: دیرت نشه

برای چند لحظه ازم چشم برنداشت انگار می خواست جواب تک تک سوالاشو از نگاه خاموشم بخونه

بدون حرف به سمت در رفت و بعد مکث کوتاهی زیر لب زمزمه کرد: کاش باورم کنی داداش!!


romangram.com | @romangram_com