رمان توماژ

#توماژ_پارت_67

فنجون قهومو رو میز گذاشتمو پشت صندلی نشستمو گفتم: مگه قراره بگیریش؟

صورتش درهم شدو گفت: عمرا هنوز انقدر بدبخت نشدم

کمی قهومو مزه مزه کردمو گفتم: خیلی ها براش سر و دست می شکنن

چشمکی زدمو گفتم: حسابی جذابه

مشتی حواله بازوم کرد و گفت: کوفت..... می گم می شه جامونو عوض کنیم؟ تو برو تو کار این جذابه منم به همون جنس لطیف قانعم

جدی تر از قبل بهش چشم دوختمو گفتم: بیشتر خودتو به فراهانی مایل نشون بده ...... بزرگ ترین نقط ضعفش رقیبشه مطمئن باش برای جلب نظرت هرکاری می کنه

قهوه تلخمو خوردمو در حالی که از اشپزخونه بیرون می رفتم گفتم: برو بزار منم به کار و زندگیم برسم داره دیر می شه

romangram.com | @romangram_com