#توماژ_پارت_60
سری تکون دادموهمراه مامان رفتم تو ،پونه به کمک بهواژاومد تو سالن ،رد کمربند تو گردن و دستاش به وضوح به چشم می خورد وقتی سربلند کرد رد انگشتام رو گونش بهم دهن کجی می کرد ،دلم فرو ریخت ، اشک ریخت و قلبم فشرده شد این دختر کوچولو تنها خواهرم بود قدمی که می رفت به سمتش رو سرجاش محکم کردمو گفتم: فرقی نداره با اون پسره چه رابطه ای داشتی یا قصدو نیتت چی بوده ... فقط یه بار دیگه زیرابی بری پونه، به جون مامان قسم قید خواهر برادریمونو می زنم و اسمتو نمیارم...!!!
*******
نگاهمو دور تا دور آپارتمان گردوندم ، از پنجره به بیرون خیره شدم و نگاهم روی اپارتمان روبرویی قفل شد ...... همین خونه بود .... درست طبقه سوم همین خونه .....
-با این قیمت این ورا نمی تونین جایی پیدا کنین، به پولش نیاز داره ..... از شما چه پنهون کارش گیره کلی براتون تخفیف گرفتم همین دوماه پیش بود این جا رو باز سازی کرده خودم دکوراتو و معمار داخلیشو اوردم خداییش خیلی خرج کرده خوبم داره قیمت می ده .....
به طرف بنگاهی که مردی جوان و چهارشونه با سیبیلی پرپشت و موهای مرتب کوتاه بود برگشتم که گفت: قراربود عروسشو بیاره این جا ولی خب .... قسمت نبود دوره زمونه بدی شده مهندس دختره یه هفته قبل از عروسی زده زیر همه چی و مهرشو گذاشته اجرا
کلافه از پرحرفی مردجوان بی حوصله سری تکان دادم و نگاه دردمندمو به پاک مهر دوختم تا شاید راهی برای چونه گرم مرد بنگاه دار پیدا کنه که انگار کمر همت بسته بود تا ته ماجرای صاحبخونه بره تا شاید نانی برای خود و مرهمی برای داماد بیچاره پیدا کنه
romangram.com | @romangram_com