#توماژ_پارت_58
آرتین این بار محکم بازوهامو گرفتو کشون کشون منو از اتاق بیرون برد و لیوان ابی دستم دادو گفت: اروم باش برادر من
توهمین موقع در با ضرب باز شدو مامان با نگاهی نگران وارد خونه شدو نگاهی به من و در نیمه باز اتاق پونه کرد و بدون هیچ حرفی به سمت اتاق پا تند کرد
-دختره خیره سر فکر کرده من ابرومو از تو جوب اوردم..... من تا این دختره رو نذارم تو قبر اروم نمی شم
ارتین شونه هامو فشار داد و گفت: هیچ معلومه داری چی می گی؟
بلندم کردو سیگاری دستم داد و همراهش به حیاط رفتم ، سرم از شدت درد درحال انفجار بود که کامی عمیق از سیگارم گرفتم و با غیض به سمتش برگشتمو گفتم: چندماه زندگی و ناموسمو دستت سپردم گند زدی بهش رفت
اخماشو تو هم کشیدو گفت: پونه هم چین دختری نیست من مطمئنم
romangram.com | @romangram_com