#توماژ_پارت_56
بهواژهراسون به نگاهشو بین منو پونه گردوند و گفت:چی شده اخه؟
پونه با نگرانی گفت: چی شده اخه داداش؟
پا به سمتش تند کردمو گفتم: تو نمی دونی ؟ ماشین قشنگی داره نه؟
رنگ از رخش پرید و با من من گفت: من .... من ...
دستشو گرفتمو با ضرب هلش دادم سمت اتاقو قبل از اینکه بهواژ به خودش بجنبه درو از تو قفل کردم، پونه که از ضرب دستم زمین خورده بود سریع خودشو جمع و جور کردو گفت: اون دوست...... یعنی من اصلا....
دست به کمر براندازش کردمو یه تای ابرومو دادم بالا و گفتم: چرا هول شدی خواهر کوچولو؟ منکه کاریت ندارم
romangram.com | @romangram_com