#توماژ_پارت_55

خنده دلبرانه ای کرد و رفت

وقتی از خونه زدم بیرون هنوز ته دلم با کیوان صاف نبود از کامی دوستش ادرسشو پیدا کردم هنوز یه حرفای مردونه ای بینمون مونده بود که باید می گفتم تا دلم اروم شه باید می شنید که پاشو درازتر از گلیمش نکنه ،ادرسو می شناختم زیاد با خونه خودمون فاصله نداشت ، از کوچه مدرسه پونه گذشتم که همون ماشین اون روزی از جلوم رد شد و گوشه ای نگه داشت، دوست پونه سریع پرید پایینو پشت سرش پونه پیاده شد ولی حریف دوستش نشد کمی مردد موند و بعد اروم سمت ماشین رفت و سوار شد

به آنی کیوان و کس و کارش از ذهنم پرکشید ومسیرم به دنبال ماشین تغییر کرد ،این بارهم سرکوچه پیادش کرد و تا به خودم بجنبم رفت ،سریع ماشینو پارک کردمو پشت سر پونه واردخونه شدم ،نبودن مامان شانس من بود یا بدشانسی پونه؟؟؟

-پونه..... پونه

بهواژبا هول از اتاق اومد بیرونو گفت: چی شده ؟چرا انقدر عصبی هستی؟

-پونه کو؟

پونه از اتاق بیرون اومد که فریادم خونه رو پرکرد:خانم شدی برای خودت .... با هر کی بخوای می ری میای افرین خواهرم افرین

romangram.com | @romangram_com