#توماژ_پارت_4


-بهتره موقعیت خودتو فراموش نکنی پاک مهر ....... تو فقط شریک منی

کمی چشماشو تنگ کردو با دلخوری بهم خیره شدو بدون اینکه کمی از موضعش عقب بشینه گفت: واقعا؟؟ ولی سهام شرکت چیز دیگه ای می گه رفیق ..... مهر خشک نشدش این حقو بهم می ده که به عنوان مدیرعامل اون شرکت، تصمیمی بگیرم که به نفع خودمو کارمندام باشه

دستام ناتوان از مهار لرزش های لعنتی نگاه نگران پاک مهر رو به خودشون جلب کردن که کمی عقب رفت و من باز شکستم از این ترحم که تو نگاه شریکم موج می زد

-قرصات کجاست توماژ؟

خشمی غریب مثل خون به رگ هام جاری شد که صدام رفت بالا و پاهای ناتوانم جونی گرفت و قدمی به سمتش برداشتمو غریدم: تو سطل اشغال ......

تا اومد حرفی بزنه گفتم: تنهام بزار .... همین حالا


romangram.com | @romangram_com