#توماژ_پارت_151
سری تکون داد و سریع اشک هاشو پاک کرد و عینکش رو به چشماش برگردوند
-انگار مراسمشون تموم شده اگه وسیله ندارین برسونمتون
-نه خیلی ممنون با اژانس می رم
-تعارف نکنید از این طرف خواهش می کنم
معذب کمی دست دست کرد که بدون حرف رفتم .....هنوز مردد بود نگاهی به اطراف کرد و دنبالم اومد لبخندم عمق گرفت که صدام کرد
-اقای شایسته.....
به سمتش برگشتم که گفت: اخه این درست نیست یعنی اگه اجازه بدین خودم برم اژانس منتظره
romangram.com | @romangram_com