#توماژ_پارت_144
چشماش اندازه توپ تنیس شده بود و دهنش نیمه باز مونده بود که خندم گرفت: با همین قیافت دل بردی؟
خندید و گفت: اخه من که....
-درسته چشم دیدن داداشتو ندارم ولی بی انصافیه اگه درموردش این جوری فکر کنی برسام از همه خوشیاش زده برای شما، همه می دونن ارزو داشت استاد دانشگاه بشه ولی لیسانس که گرفت رفت سرکار تا شما کمبود نداشته باشین این که حواسش به شما هست بد نیست ولی خب ..... شاید اون قدر خودتو بهش ثابت نکردی که هنوز بهت اعتماد نداره نه اونقدر که یه گوشه از زندگی رو با خیال راحت بسپره دستت ....... من اگه برادری مثل اون داشتم سرتاپاشو طلا می گرفتم
-تو نمی فهمی توماژ فکر می کنی بهواژچرا انقدر خودشو تو درس خفه کرد تا دور از شهرمون دربیاد که بیاد این جا، برسام با محبته گرمه خوبه مسئولیت پذیره ولی خیلی حساسه با این حساسیت هاش همه رو فراری داده
کمی دست دست کردو گفت: راستش تازگیا با یکی اشنا شدم دختر بدی نیست
-خب؟
romangram.com | @romangram_com