#توماژ_پارت_116


سری تکون داد و کمی به سمتم خم شد و گفت: سالاری رو دست کم نگیرید جناب شایسته ، سالاری یکی ازبزرگ ترین و قدیمی ترین افراد تو این کاره ادمای زیادی داره و صدالبته پشتش به خیلی جاها گرمه .... نفوذ زیادی داره و خیلی هارو با پولش پابند کرده..... امپراطوری سالاری بزرگ تر و پیچیده تر از اونیه که فکرشو بکنید..... دراوردن سابقه یه شرکت و شرکاش کار سختی نیست

برای اولین بار توماژ و بابت کاری که هیچ وقت دلیلش رو نمی فهمیدم تحسین کردم شاید ساعت ها بحث و جدل و کشمکش سر نام خارجی و دومی که توماژ برای خودش دست و پا کرده بود تا تمام سندها به نام "ژان اوگ" ثبت شود عجیب به نظر می رسید اخ که چقدر سرش هوارهوار کردم که تو عِرق ملی نداری و هزارتا دلیل ابکی دیگه تا شاید بتونم توماژ رو از تصمیمی که هیچ دلیل براش نمی دیدم منصرف کنم .....

توماژ زیرکانه سال ها پیش پی این نقشه رو ریخته بود یه نقشه حساب شده و بدون نقص که از پسر گوشه گیر و مجنونی که روزهای اول حتی از ترس دراتاق رو قبل خواب به روش قفل می کردم بعید به نظر می رسید ولی..... ریشه این کینه به کجا می رسید؟ چی باعث می شد که یک پسر این جوری برای پدر خودش دام پهن کنه ،دامی که سال ها با کینه و بغض بافته و با درایت بر سر راه کسی پهن شده بود که خون تو رگ هاش از او بود .....

با صدای سرفه مصلحتی سهیل به خودم اومدم که گفت: بهتره قبل از رفتن پیغامم رو هم برسونم

خنده کوتاهی کرد و گفت: به نظرت بتونی اخر هفته رو کنار رئیسم تو یه رستوران شیک و درخور بگذرونی؟

-نه بهش بگو تمایلی برای اومدن نداشت و تو هم اصرار زیاد رو شک برانگیز می دیدی و قول یه تحقیق درست درمونو بهش بده .....


romangram.com | @romangram_com