#توماژ_پارت_108
مچ ظریفشو تو مشتم گرفتمو گفتم: بشین کمند
چونش لرزید لبش رو گزید ولی برای بیرون کشیدن دستش از حصار انگشتام تقلایی نکرد
-بشین حرف بزنیم
نگاهی به اطراف کردم که حالا نظر چند نفر با قهر و صدای کمند به سمتمون جلب شده بود
-دارن نگاهمون می کنن
با بغض به سمتم برگشت و چشمای سرخ و اشکیش که با لجاجت سعی در فرو خوردن بغضش داشت نگاهم کرد و گفت: یعنی مشکلت فقط نگاه مردمه؟
romangram.com | @romangram_com