#توماژ_پارت_107
صدای خندم بلندتر شد که نگاهی به اطراف کردو با دیدن دختر پسرایی که تو عالم خودشون غرق بودن نفس راحتی کشید
-یکم مراعات کنی به خدا کسی بهت خرده نمی گیره
-الان دقیقا مشکل کجاست؟خنده من یا تفریح اخر هفته تو؟
پشت چشمی نازک کرد و با چنگال افتاد به جون کیک میوه ایش و گفت: تعصب نداشته جنابعالی
خنده رفت و جاش رو اخم های محکم تری گرفت جدی نگاهش کردمو گفتم: چرا باید رو وکیلم تعصب داشته باشم یا بخوام تو کارهاش دخالت بکنم؟؟
لب برچید و نگاهشو ازم دزدید و گفت: اره خب من برات فقط یه وکیل پیش پا افتاده ام که بعد از این که کارت باهام تموم شد احتمالا مثل یه ادامس که دیگه مزه شو از دست داده تفم می کنی بیرون
سریع به کیفش چنگ زد و بلند شدو گفت: وقتی کار رو روال افتاد خبرت می کنم جناب سالاری
romangram.com | @romangram_com